هفت رنگ ( همه چیز از همه جا )

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
آخرین نظرات

طمع بسیار کردن خوارى آردمدار از کس طمع هر دم به چیزىطمع در هر چه بستى پاى بستى
نتیجه خواریش غمخوارى آردشود خوار از توقع هر عزیزىچو دست از جمله شستى رو که رستى

    همه افراد بشر در برابر پروردگارشان نیازمند محض و فقیر هستند ، اما در برابر همنوعان یک نیازى عادى است که همان همکارى و عهده دار شدن هر فردى براى یک کار اجتماعى است ، مثلا یک فرد کارگر براى درمانش به پزشک نیاز دارد و همچنین پزشک براى کارهاى کارى به کارگر نیازمند است و آن یک امر طبیعى زندگى اجتماعى است ؛ اما مراد از بى نیازى از مردم ، در امورى است که باعث سرافکندگى و ذلت شود و به آن طمع مى گویند.
    نیاز عادى ، اضطرارى ، توقعى ، تشریفاتى و طمعى ؛ آنچه مهم است برطرف کردن نیاز عادى دیگران بدون منت است و منت گذاشتن یکى از گناهان و از رذائل اخلاقى است . و افراد تا آنجا که قابل تحمل است ، از جهت اخلاقى و عزتمدارى ، سعى کنند نیازشان را خودشان برطرف کنند یا بر آن صبر و از کسى درخواست نکنند ؛ و آنچه در اینجا مورد نظر ، همان نیاز توقعى ، تشریفاتى و طمعى است .
    نیاز توقعى ، تشریفاتى و طمعى ، نیازى است که بدون آن زندگى مختل نمى شود و بدون آن هم ، زندگى فردى آسیبى نمى بیند.
    در کلمات عرب یک استغناء (دارا) داریم و یکى دیگر کلمه غنى ، استغناء یعنى با داشتن ثروت ، ادعا بى نیازى کردن و با رفتن ثروت ، احساس ‍ نیازمندى کردن است ؛ اما کلمه غنى ، بى نیازى مطلق و آزاد از هر قید و بند ، از قبیل پول و مسائل مادى است ، پس آنچه مهم و ارزشمند است داشتن روحیه قناعت و بى نیازى است نه ادعا بى نیازى با مال و ثروت . چه بسا ثروتمندانى که گدا صفت اند.
از رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم آمده است :

    لَیْسَ الْغِنى عَنْ کَثْرَةِ الْعَرْضِ إِنَّمَا الْغِنى غِنَى النَّفْسِ.
    بى نیازى به فراوانى ثروت نیست ، بى نیازى تنها در روحیه بى نیازى است .
روضة الواعظین ج 2 ص : 456

» روایات

    1 ـ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ لِیَجْتَمِعْ فِی قَلْبِکَ الِافْتِقَارُ إِلَى النَّاسِ وَالِاسْتِغْنَاءُ عَنْهُمْ فَیَکُونَ افْتِقَارُکَ إِلَیْهِمْ فِی لِینِ کَلَامِکَ وَحُسْنِ بِشْرِکَ وَیَکُونَ اسْتِغْنَاؤُکَ عَنْهُمْ فِی نَزَاهَةِ عِرْضِکَ وَبَقَاءِ عِزِّک
    على (ع) : در دل خود نیاز به مردم و بى نیازى از آنان را جمع کن ، که نیاز تو به آنان در نرمى سخن و خوشروئیت باشد ، و بى نیازى تو از ایشان در پاک نگه داشتن آبرو و حفظ عزّتت باشد.
الکافی ج 2 ص 149

    2 ـ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ شَرَفُ الْمُؤْمِنِ قِیَامُ اللَّیْلِ وَعِزُّهُ اسْتِغْنَاؤُهُ عَنِ النَّاسِ
    امام صادق (ع) : شرافت مومن به شب زنده دارى و عزتش به بى نیازى از مردم است .
الکافی ج 2 ص 149

    3 ـ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِیِّ جَمِیعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ لَا یَسْأَلَ رَبَّهُ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ فَلْیَیْأَسْ مِنَ النَّاسِ کُلِّهِمْ وَلَا یَکُونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلَّا عِنْدَ اللَّهِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ ذَلِکَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ یَسْأَلِ اللَّهَ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ
    امام صادق (ع) : چون یکى از شما خواهد هر چه از پروردگارش در خواست کند به او عطا کند باید از مردم نومید شود و امیدى جز به خدا نداشته باشد چون خداوند این را از دلش بداند هرچه از خدا بخواهد به او عطا کند .
الکافی ج 2 ص 149

    4 ـ وَبِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّهْرِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَالَ رَأَیْتُ الْخَیْرَ کُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ وَمَنْ لَمْ یَرْجُ النَّاسَ فِی شَیْءٍ وَرَدَّ أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ اسْتَجَابَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ فِی کُلِّ شَیْءٍ
    امام سجاد (ع) : تمام خیر و نیکى را دیدم که در بریدن طمع از دست مردم است و هرکه هیچ امیدى به مردم نداشته باشد و امرش را در هر کارى به خداوند واگذارد خداى عزوجل در هر چیزى او را اجابت کند .
الکافی ج 2 ص 149

    5 ـ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ أَعْیَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ طَلَبُ الْحَوَائِجِ إِلَى النَّاسِ اسْتِلَابٌ لِلْعِزِّ وَمَذْهَبَةٌ لِلْحَیَاءِ وَالْیَأْسُ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ عِزٌّ لِلْمُؤْمِنِ فِی دِینِهِ وَالطَّمَعُ هُوَ الْفَقْرُ الْحَاضِرُ
    امام صادق (ع) : حاجت خواستن از مردم موجب سلب عزت و رفتن حیا مى شود و نومیدى از آنچه در دست مردم است موجب عزت مومن در دینش است و طمع فقرى است حاضر و آماده .
الکافی ج 2 ص 149

    6 ـ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ نَجْمِ بْنِ حُطَیْمٍ الْغَنَوِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ الْیَأْسُ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ عِزُّ الْمُؤْمِنِ فِی دِینِهِ أَوَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ حَاتِمٍ إِذَا مَا عَزَمْتَ الْیَأْسَ أَلْفَیْتَهُ الْغِنَى إِذَا عَرَّفْتَهُ النَّفْسَ وَالطَّمَعُ الْفَقْر
    امام باقر (ع) : نومیدى و چشم نداشتن به دست مردم عزت دینى مومن است مگر گفتار حاتم را نشنیدى که میگوید چون بنومیدى تصمیم گیرى و دلت به آن آشنا گردد آن را بى نیازى یابى و طمع را فقر دانى .
الکافی ج 2 ص 149

    7 ـ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِیُّ فِی مَجَالِسِهِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْجِعَابِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى الْکِنْدِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وآله وسلم فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنِی بِعَمَلٍ یُحِبُّنِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا أَعْرَابِیُّ ازْهَدْ فِی الدُّنْیَا یُحِبَّکَ اللَّهُ وَازْهَدْ فِیمَا فِی أَیْدِی النَّاسِ یُحِبَّکَ النَّاسُ
    عربى آمد خدمت رسولخدا صلى الله علیه و آله ، عرض کرد مرا راهنمائى به عملى کنید خدا مرا دوست بدارد رسولخدا (ص) فرمودند زاهد در دنیا باش تا خدا تو را دوست بدارد و نسبت به آنچه در دست مردم است زاهد باش تا مردم تو را دوست بدارند .
وسائل الشیعة ج 9 ص : 450

» آیات

    لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَلا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ
    (بنابراین) هرگز چشم خود را به نعمتهاى (مادى) که به گروه هایى از آنها (کفار) دادیم میفکن ، و بخاطر آنچه آنها دارند غمگین مباش و بال و پر خود را براى مؤمنین فرود آر.
سوره حجر آیه : 88

    تفسیر نمونه ، ج 11 ، ص : 131
    هرگز چشم خود را به نعمتهاى مادى که به گروه هایى از کفار داده ایم میفکن لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ .
    این نعمتهاى مادى نه پایدارند ، نه خالى از درد سر ، حتى در بهترین حالاتش نگاهدارى آن سخت مشکل است ، بنا بر این چیزى نیست که چشم تو را به سوى خود جلب کند و در برابر آن موهبت بزرگ معنوى (قرآن) که خدا به تو داده است ، قابل اهمیت باشد ، سپس اضافه مى کند هرگز به خاطر این مال و ثروت و نعمتهاى مادى که در دست آنهاست ، غمگین مباش وَلا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ .
در حقیقت دستور اول راجع به چشم ندوختن به نعمتهاى مادى است ، و دستور دوم درباره غم نخوردن در برابر محرومیت از آنست .
این احتمال نیز در تفسیر جمله و لا تحزن علیهم داده شده است که اگر آنها به تو ایمان نمى آورند غمگین مباش ، زیرا ارزشى ندارند و لیاقتى ، ولى تفسیر اول با جمله هاى قبل مناسبتر به نظر مى رسد.
به هر حال نظیر همین مضمون در سوره طه آیه 131 به طور واضحتر آمده است :
وَلا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقى چشم خود را به نعمتهایى که به گروه هایى از آنها داده ایم نیفکن ، اینها گلهاى زندگى دنیا است (گلهایى ناپایدار که زود پژمرده و پرپر مى شوند) اینها به خاطر آن است که مى خواهیم آنها را با آن بیازمائیم ، آنچه خدا به تو روزى داده است براى تو بهتر و پایدارتر است .
البته این مطالب و خطابات مخصوص آن حضرت نیست بلکه مانند مثل معروف ، به در مى گویم تا دیوار بشنود ، یعنى اى مسلمانان امکانات مادى دنیوى کافران و مشرکان و یا دیگران شما را غمگین نکند و افسوس زخارف دیگران را نخورید و به آنچه دارید ، قانع باشید.

    لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَلا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَقُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ
سوره حجر 88 ـ 89

    ترجمه تفسیر المیزان ، ج 12 ، ص : 284
    این دو آیه در مقام بیان صفح جمیلى است که دستورش را داده بود ، و به همین جهت کلام را به صورت کلامى نو و غیر مربوط به سابق آورده ، (چون خواننده مى داند که مقصود از آن ، بیان همان مطلب سابق است) و در این دو آیه چهار دستور آمده ، دو تا منفى و دو تا مثبت ، جمله لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ و جمله وَلا تَحْزَنْ منفى ، و جمله وَاخْفِضْ جَناحَکَ و جمله وَقُلْ إِنِّی مثبتند.
    و مقصود از چشم دوختن به زینت زندگى دنیاى آنان این است که داده هاى خدا را ننگرد و چشم حسرت به آنچه دیگران دارند بدوزد ، و مقصود از ازدواج ، مردان و زنان و یا اصناف مردم است ، مانند صنف بت پرستان و صنف یهود و صنف نصارى و صنف مجوس .
    و معناى آیه این است که : چشم از آنچه که ما از نعمتهاى ظاهرى و باطنى به تو انعام کرده ایم بر مگیر ، و با حسرت به آنچه که به ازواج اندک و یا اصنافى از کفار داده ایم خیره مشو.
    بعضى از مفسرین جمله لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ را کنایه از نگاه طولانى گرفته اند. ولى خواننده خود مى داند که على اى حال منظور ، نهى از رغبت و میل و تعلق قلبى است به آنچه که مردم از متاعهاى زندگى از قبیل مال و جاه و آوازه و شهرت دارند ، از همه اینها بطور کنایه تعبیر مى شود به نگاه نکردن ، نه طولانى نکردن نگاه ، آیه اى هم در سوره کهف مؤید این معنا است .
وَلا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ ـ یعنى از جهت اصرارشان بر تکذیب و استهزاء ، و لجبازیشان در ایمان نیاوردن غم مخور.
امام صادق علیه السلام فرمود:

    من قنع بما رزقه اللّه فهو من أغنى النّاس .
    هر کس به آنچه خدا روزیش کرده قانع باشد از بى نیازترین مردم است .
نقطه هاى آغاز در اخلاق عملى ص : 645

    و نیز فرمود:

    أغنى الغنى القناعة .
    برترین بى نیازیها قناعت است .

    امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:

    القناعة رأس الغنى .
    قناعت سرآمد بى نیازیها است .

» آثار سوء قانع نبودن
» ذلّت و خوارى :
    کسى که به آنچه خدا براى او مقدّر کرده است راضى نباشد خواه ناخواه چشم طمع به مال دیگران خواهد داشت که در نتیجه ، دست نیاز به سوى آنان دراز خواهد کرد و این خود موجب ذلّت و خوارى او خواهد شد.
    امام صادق علیه السلام فرمود :

    ما أقبح بالمؤمن أن تکون له رغبة تذلّه .
    چه زشت است براى مؤمن که میل و رغبتى در او باشد که او را خوار و ذلیل کند.

مرحوم مجلسى مى فرماید :

    والمراد الرّغبة إلى النّاس بالسّؤال عنهم وهی الّتى تصیر سببا للمذلّة وامّا الرّغبة إلى اللّه فهى عین العزّة .
    مقصود از میل و رغبتى که نکوهش شده و سبب ذلّت و خوارى انسان مى گردد آن است که دست به سوى مردم دراز کند و از آنان چیزى بخواهد ، اما سؤال کردن از خدا و توجّه و رغبت به پروردگار گذشته از اینکه ذلت آفرین نیست مایه سربلندى و عین عزّت است .

شد ز دید لبّ جمله من طمعچون نبیند مغز قانع شد به پوست
خوار و عاشق شد که ذلّ من طمعبند عزّ من قنع زندان اوست

» نگرانى دائم :
    از نتایج آز و طمع ، نگرانى و تشویش خاطر است .
    امام صادق علیه السلام در باره نزول آیه وَلا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ الى ما مَتَّعْنا بِهِ ازْواجا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیوةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَابْقى سوره 20 : آیه 131 هرگز چشم خود را به نعمتهاى مادّى که به گروههایى از آنها داده ایم میفکن که این ها شکوفه هاى زندگى دنیا است و براى آن است که آنان را با آن بیازماییم و روزى پروردگارت پایدارتر است مى فرماید :
    استوى رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله وسلّم جالسا ثمّ قال من لم یتعزّ بعزاء اللّه تقطّعت نفسه على الدّنیا حسرات ومن أتبع بصره ما فی أیدی النّاس طال همّه ولم یشف غیظه ومن لم یعرف أنّ للّه علیه نعمة إلا فی مطعم ومشرب قصر أجله ودنا عذابه .
    پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلم وقتى این آیه را شنید راست نشست و فرمود :
    هر کس به خدا دل نبندد حسرت دنیا او را از پاى در مى آورد ، و هر کس چشم از مال و ثروت مردم بر ندارد حزنش ‍ طولانى شود و خشمش فرو ننشیند ، و هر کس نعمت خدا را تنها در خوردنیها و نوشیدنیها ببیند عمرش کم و عذابش : [ درد و رنجش ] نزدیک شود .
    قرآن مجید در جاى دیگر به همین مضمون مى فرماید:

    لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ الى ما مَتَّعْنا بِهِ ازْواجا مِنْهُمْ وَلا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤمِنینَ
    هرگز چشم خود را به نعمتهایى که به گروههایى از آنها : [ کافران ] دادیم میفکن و به خاطر آنچه آنها دارند غمگین مباش و بال و پر خود را بر مؤمنان فرو آر [ و آنها را زیر پوشش مهر و محبت خود قرار ده ]
سوره 15 : آیه 88

    بنابر این ، انسان باید همیشه در زندگى اعتدال و میانه روى را از دست ندهد و قناعت را پیشه خود سازد ، که در غیر این صورت ، روى سعادت و خوشبختى را نخواهد دید.
    امام سجّاد علیه السلام فرمود :

    رأیت الخیر کلّه قد اجتمع فی قطع الطّمع عمّا فی أیدی النّاس .
    تمامى خیر و سعادت را در این دیدم که انسان به آنچه در دست مردم است چشم طمع نداشته باشد [ زیرا طمع خواه ناخواه انسان را خوار و ذلیل مى سازد .]

طمع در هر چه بستى پاى بستىطمع بسیار کردن خوارى آردمدار از کس طمع هر دم به چیزى
چو دست از جمله شستى رو که رستىنتیجه خواریش غمخوارى آردشود خوار از توقع هر عزیزى

    خلاصه دست دراز کردن به سوى این و آن از شرف و عظمت انسان مى کاهد ، یعنى او را بدهکار و مردم را بستانکار مى کند ، ولى بى اعتنا بودن به آنچه نزد مردم است (از ثروت و نعمت) سبب عزّت و سربلندى او مى شود.
    امام صادق علیه السلام فرمود :

    شرف المؤمن قیام اللّیل وعزّه استغناؤه عن النّاس .
    شرف و سربلندى مؤمن ، در شب زنده دارى ، و عزّت او در بى نیازى از مردم است .

» بهترین راه زندگى
    اکنون که معلوم شد چشم طمع به مال و منال مردم داشتن موجب ذلّت ، و قطع طمع باعث عزّت است ، بهترین راه این است که به آنچه خداى متعال روزى و مقدّر فرموده است راضى باشیم و آن گونه که امام سجاد علیه السلام از خدا مى خواهد ما نیز از خدا بخواهیم و عرضه بداریم :

    ... واجعل ذلک سببا لقناعتى بما قضیت .
    پروردگارا به من کمک کن تا بر قسمت خویش که با رضاى تو مقرون است قناعت کنم .

و نیز بگوییم :

    ... اللّهمّ إنّى أعوذ بک من هیجان الحرص وسورة الغضب وغلبة الحسد وضعف الصّبر وقلّة القناعة .
    پروردگارا به تو پناه مى برم از هیجان حرص و صولت خشم و حمله حسد و ضعف صبر و کمى قناعت .

» زندگى پاکیزه (حیات طیّبه)
   از امیر مؤمنان على علیه السلام پرسیدند منظور از (حیات طیّبه) در آیه شریفه
    مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَکَرٍ اوْ انْثى وَهُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَةً سوره 16 : آیه 97 چیست ؟ فرمود :
    حیات طیّبه (قناعت) است .
    این بود قسمتى از روایات که در باره ارزش و اهمیت قناعت از ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده است .
    حال به چند نکته ضرورى اشاره مى کنیم .

» نکته اوّل : تأمین و تضمین روزى
    چون در خلال بحث قناعت ذکرى از تقدیر روزى به میان آمد مناسب است در این مورد توضیح مختصرى داشته باشیم . مسئله تأمین و تضمین روزى به عنوان یک اصل مسلّم از اصول آفرینش در قرآن مجید مطرح است . یعنى از قرآن استفاده مى شود که تمام بندگان خدا داراى روزى مقدّر هستند و در دیوان الهى هیچ کس از قلم نیفتاده است . به نمونه اى از آیات توجه کنید:
    وَما مِنْ دابَّةٍ فِى الارْضِ الا عَلَى اللّهِ رِزْقُها... سوره هود : 6 هیچ جنبنده اى در زمین نیست جز آنکه روزى آن بر خدا است ...وَکَایِّنْ مِنْ دابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَها اللّهُ یَرْزُقُها وَایّاکُمْ... سوره عنکبوت : 60 چه بسیار جاندارانى که روزى خود را همراه ندارند. خداوند آنها و شما را روزى مى دهد ...انَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ سوره الذاریات : 58 به راستى خداوند تنها روزى دهنده و صاحب قوّت و قدرت است .
... وَلا تَقْتُلُوا اوْلادَکُمْ مِنْ امْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَایّاهُمْ... سوره انعام : 151 فرزندانتان را به خاطر فقر و نادارى نکشید که ما روزى شما و آنها را مى دهیم ...وَلا تَقْتُلُوا اوْلادَکُمْ خَشْیَةَ امْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَایّاکُمْ... سوره اسراء : 31 فرزندانتان را از ترس گرسنگى نکشید که ما روزى آنها و شما را مى دهیم ... از این آیات به طور صریح استفاده مى شود که روزى دهنده تنها خداى متعال است و اوست که روزى جانداران را تضمین و تأمین فرموده و با دقّت در این آیات و امثال آن ، موضوع تضمین روزى به عنوان یک واقعیت تکوینى روشن مى شود.

» نکته دوّم : کوشش و تلاش
    با اینکه خداوند تعالى روزى را تضمین فرموده است اما از این نکته نباید غفلت ورزید که تضمین روزى بدان معنى نیست که روزى هر کس را در خانه اش مى آورند و یا از آسمان براى او مائده نازل مى کنند بلکه مقصود آن است که در عالم طبیعت منابع تأ مین روزى جانداران پیش بینى شده است ، چنانکه قرآن مى فرماید :
    ... وَقَدَّرَ فیها اقْواتَها... سوره فصلت : 10 خداوند اقوات و روزى جانداران را در جهان به اندازه قرار داد...
    ولى براى تحصیل روزى باید کوشش کرد و از منابع گسترده الهى آن را به دست آورد که :
وَانْ لَیْسَ لِلْإ نْسانِ الا ما سَعى سوره نجم : 39 براى انسان بهره اى جز سعى و کوشش او نیست .
    بنابر این ، هر کس به اندازه استعداد و سعى و کوشش خویش به مقدّرش نائل مى شود و چنانچه کسى در خانه به انتظار روزى بنشیند و از گرسنگى بمیرد خودکشى کرده و گناهش به عهده خود اوست . از این رو در تعلیمات اسلامى از کسانى که دنبال روزى نمى روند و براى تحصیل آن تلاش نمى کنند مذمّت شده است .
در این مورد توجّه شما را به چند حدیث جلب مى کنیم :
    امام باقر علیه السلام فرمود :

    إنّى لا بغض الرّجل فاغرا فاه إلى ربّه فیقول ارزقنى ویترک الطّلب .
    من دشمن دارم کسى را که دهان خود را به سوى خدا باز کرده و مى گوید خدایا مرا روزى ده ، در حالى که دنبال تحصیل روزى نمى رود.

    و در حدیث دیگرى فرمود :

    إنى أجدنى أمقت الرّجل متعذّر المکاسب فیستلقى على قفاه ویقول : اللّهمّ ارزقنى ویدع أن ینتشر فی الارض ویلتمس ‍ من فضل اللّه فالذّرّة تخرج من جحرها تلتمس رزقها.
    من دوست ندارم کسى را که دنبال کسب و کار نمى رود و بر پشت مى خوابد : [ در خانه مى نشیند ] و مى گوید خدایا روزى مرا برسان ، و براى اینکه از فضل : [ روزى ] خدا استفاده کند گامى بر نمى دارد. آنگاه فرمود : مورچه براى اینکه روزى خود را تحصیل کند از لانه اش بیرون مى رود [ یعنى انسان نباید براى تهیه روزى از مورچه کمتر باشد .]

» داستان
    امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثى فرمود:

    ... إنّ قوما من أصحاب رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله وسلّم لمّا نزلت (وَمَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ) سوره 65 : آیه 2 ـ 3 أغلقوا الابواب وأقبلوا على العبادة وقالوا قد کفینا فبلغ ذلک النّبىّ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم فأرسل إلیهم فقال ما حملکم على ما صنعتم ؟ فقالوا : یا رسول اللّه تکفّل (اللّه) لنا بأرزاقنا فأقبلنا على العبادة فقال إنّه من فعل ذلک لم یستجب له علیکم بالطّلب .
    هنگامى که آیه وَمَنْ یَتَّقِ اللّهَ... سوره 65 : آیه 2 نازل شد گروهى از اصحاب رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم درها را به روى خود بستند و به عبادت روى آوردند و تنها کارشان عبادت خدا بود و گفتند روزى ما از طرف خدا تضمین شده است .
وقتى خبر به پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلم رسید دنبال آنان فرستاد.
هنگامى که خدمت حضرت رسیدند فرمود : چه چیز شما را به این کار واداشت ؟ عرض کردند : یا رسول اللّه خداى متعال [ طبق این آیه ] روزى ما را ضمانت کرده است ، به همین جهت دنبال کسب و کار نمى رویم و به عبادت خدا روى آورده ایم . فرمود : هر کس این گونه رفتار کند دعایش مستجاب نمى شود ، دنبال کسب و کار بروید و براى تهیه روزى کوشش کنید.

    پس همان گونه که پیشوایان دینى ما براى تحصیل روزى و امرار معاش فعالیت مى کردند ما نیز وظیفه داریم براى کسب روزى فعّال باشیم .

» نکته سوّم : احساس مسئولیت و نوع دوستى
    البته باید توجّه داشت که اعتقاد به این اصل (اصل تأمین و تضمین روزى) سبب نشود به بهانه اینکه روزى هر کس به اندازه تقدیرش به او مى رسد ، حق محرومان را ادا نکنیم و از انفاق در راه خدا دست برداریم و فقرا و بیچارگان را فراموش کنیم . خداوند متعال این منطق را به عنوان منطق کافران در قرآن بازگو مى فرماید:
    وَاذا قیلَ لَهُمْ أنْفِقُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ امَنُوا انُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللّهُ اطْعَمَهُ انْ انْتُمْ الا فِى ضَلالٍ مُبینٍ سوره 36 : آیه 47. و هنگامى که به کافران گفته مى شد از آنچه خدا به شما روزى کرده انفاق کنید آنها به مؤمنان مى گفتند آیا ما کسى را اطعام کنیم که اگر خدا مى خواست او را روزى مى داد ؟ [ یعنى اکنون که خدا نداده پس معلوم مى شود که خواست خدا آن است که این ها گرسنه باشند ] سپس خداوند به آنها خطاب مى کند که اى کافران شما راهى جز ضلالت و گمراهى آشکار در پیش ندارید .
از سوى دیگر ، خداوند متعال در اموال اغنیا و ثروتمندان ، حقوقى (مانند خمس و زکات و سایر حقوق واجب شرعى) قرار داده که باید به نیازمندان کمک کنند ، چنانکه مى فرماید :
وَفی امْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسّائِلِ وَالْمَحْرُومِ سوره 51 : آیه 19 . در اموال آنها حقى براى سائل و محروم مقرر شده است .
و در جاى دیگر مى فرماید :

    وَالَّذینَ فی امْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسّائِلِ وَالْمَحْرُومِ
    و آنها که در اموالشان حق معلومى است براى سائلان و محرومان .
سوره 70 : آیه 24 ـ 25

    به هر حال ، اغنیا و ثروتمندان وظیفه دارند به افراد مستمندى که آبرومند هستند مساعدت کنند . چه بسا افراد آبرومندى که صورتشان را با سیلى سرخ نگه داشته اند ، به گونه اى که مردم آنها را بى نیاز مى پندارند.
قرآن در وصف آنان مى فرماید :
... یَحْسَبُهُمْ الْجاهِلُ اغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسیماهُمْ لا یَسْأَلُونَ النّاسَ إلْحافا ... سوره 2 : آیه 273 از شدت خویشتن دارى و عفّت نفس افراد بى اطلاع آنها را بى نیاز مى پندارند ، اما آنها را از چهره هایشان مى شناسى [ و به قول معروف (رنگ رخساره خبر مى دهد از سرّ ضمیر) ] اینان هرگز با اصرار چیزى از مردم نمى خواهند... در روایات نیز در این باره (رسیدگى به زندگى دیگران) تأکید فراوان شده است که چند نمونه آن بیان مى شود. رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم فرمود :

    ما امن بى من بات شبعان وجاره جائع قال وما من أهل قریة یبیت فیهم جائع لا ینظر اللّه إلیهم یوم القیامة .
    به من ایمان نیاورده است کسى که با شکم سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد و در شهر و آبادى که یک نفر گرسنه بخوابد خداوند در روز قیامت به آنها نظر لطف نخواهد کرد .

    حضرت على علیه السلام فرمود :

    إنّ اللّه سبحانه فرض فی أموال الاغنیاء أقوات الفقراء فما جاع فقیر إلا بما متّع به غنىّ واللّه تعالى سائلهم عن ذلک .
    خداوند سبحان غذا و نیاز نیازمندان را در اموال ثروتمندان معین کرده است .
    پس هیچ فقیرى گرسنه نمى ماند مگر به واسطه اینکه ثروتمندان از حق آنها بهره مند شده اند و خداوند آنها را به خاطر این عمل مؤاخذه خواهد کرد .

    و در ضمن نامه اى که به عثمان بن حنیف انصارى نوشت مى فرماید :

    ... ولو شئت لاهتدیت الطّریق إلى مصفّى هذا العسل ولباب هذا القمح ونسائج هذا القزّ ولکن هیهات أن یغلبنى هواى ویقودنى جشعی إلى تخیّر الا طعمة ولعلّ بالحجاز أو الیمامة من لا طمع له فی القرص ولا عهد له بالشّبع ـ أو أبیت مبطانا وحولى بطون غرثى واکباد حرّى أو اکون کما قال القائل .

وحسبک داء أن تبیت ببطنة
وحولک أکباد تحنّ إلى القدّ

أاقنع من نفسی بأن یقال هذا أمیرالمؤمنین ، ولا أشارکهم فی مکاره الدّهر أو أکون أسوة لهم فی جشوبة العیش فما خلقت لیشغلنی أکل الطّیّبات کالبهیمة المربوطة ، همّها علفها أو المرسلة شغلها تقمّمها تکترش من أعلافها وتلهوا عمّا یراد بها...
    من اگر مى خواستم مى توانستم از عسل مصفّا و مغز گندم و بافته هاى ابریشم براى خود خوراک و لباس تهیه کنم . اما هیهات که هوى و هوس بر من غلبه کند و حرص و طمع مرا وادارد تا طعامهاى لذیذ را برگزینم ، در حالى که ممکن است در سرزمین حجاز یا یمامه کسى باشد که حتى امید به دست آوردن یک قرص نان نداشته باشد و نه هرگز شکمى سیر خورده باشد.
    آیا من با شکم سیر بخوابم در حالى که در کنارم شکمهاى گرسنه و کبدهاى سوزانى باشند ؟ و آیا آنچنان باشم که شاعر گفته است :
    این درد تو را بس که شب با شکم سیر بخوابى ، در حالى که در اطراف تو شکمهایى گرسنه و به پشت چسبیده باشند.
    آیا به همین قناعت کنم که مرا امیر المؤمنین بخوانند ولى با آنان در سختیهاى روزگار سهیم نباشم و در تلخیها و مشکلات با آنها شریک نباشم ؟ من خلق نشده ام تا خوردن غذاهاى خوب و لذیذ مرا به خود مشغول دارد چون حیوان پروارى که همّش آخور اوست ، یا همچون حیوان رها شده اى که تنها
    کارش چریدن و خوردن و پر کردن شکم است و از سر نوشتى که در انتظار اوست آگاه نیست ...

    با توجه به این مقدمات ، تضمین روزى بدان معنا نیست که ثروتمندان (آنها که بیش از نیاز خویش از امکانات برخوردارند) از کمک کردن به نیازمندان خوددارى کنند و بگویند چنانچه خدا مى خواست خودش به نیازمندان روزى مى داد ، زیرا این امکانات امانتهاى الهى است که در اختیار آنان گذارده شده است و آنها باید آن را به اهلش برسانند. اصولا این عالم ، عالم اسباب است و یکى از مجارى فیض الهى و ایصال روزى خود مردمند.

» نکته چهارم : ابتلا و آزمایش
    با اینکه خداوند روزى همه را در عالم تضمین و تأمین کرده است ولى افراد بشر در بهره گیرى از مواهب خلقت برابر نیستند ، زیرا انسان ها از نظر نیروى جسمانى ، استعداد ، هوش ، فراگیرى ، طرز تفکّر ، توارث ، امکانات مادّى و اوضاع جغرافیایى یکسان نیستند و این تفاوت فی الجمله از سنن حتمى عالم آفرینش است که از روى حکمت و مصلحت از سوى آفریدگار حکیم و دانا مقدّر شده تا انسان ها نسبت به یکدیگر احساس نیاز کنند و در زندگى یکدیگر را یارى دهند و در خدمت هم قرار گیرند و چنانچه این تفاوتها نبود زندگى اجتماعى میسر نمى شد و تار و پود اجتماع از هم مى گسست و فعالیت و نشاط به رکود و افسردگى مبدل مى گشت . علاوه بر این ، یکى از اسرار تفاوتها (ابتلا و آزمایش) افراد است که زمینه اى است براى تکامل و خودسازى انسان ها ، که فرموده است :
    ... وَلَوْ شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُمْ امَّةً واحِدَةً وَلکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فیما اتیکُم ... سوره 5 : آیه 48 اگر خدا مى خواست همه شما را امّت واحده [ و یکسان ] قرار مى داد ولى خدا مى خواهد شما را در آنچه به شما بخشیده است بیازماید ...
    این تفاوتها براى این است که معلوم شود انسان چگونه از امکانات خدا داده بهره بردارى مى کند. بنابر این ، اگر نابرابریها نبود زمینه ابتلا و امتحان از میان مى رفت و خبیث و طیّب از هم جدا نمى شد ، که فرمود :
    لِیَمیزَ اللّهُ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ ... سوره 8 : آیه 37 آیات در باره تفاوت افراد در روزى مقدّر فراوان است که بعضى از آنها را از نظر شما مى گذرانیم :
    اللّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ ... سوره 29 : آیه 62 خداوند براى هر کس که بخواهد روزى را گسترده یا محدود مى سازد ...لَهُ مَقالیدُ السَّمواتِ وَالاَرْضِ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَیَقْدِرُ... سوره 42 : آیه 12 کلیدهاى آسمان و زمین از آن اوست . روزى را براى هر کس که بخواهد گسترش مى دهد و براى هر کس که بخواهد محدود مى سازد ...وَاللّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلى بَعْضٍ فِى الرِّزْقِ فَمَا الَّذینَ فُضِّلُوا بِرادّی رِزْقِهِمْ عَلى ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَهُمْ فیهِ سَواءٌ أفَبِنِعْمَةِ اللّهِ یَجْحَدُونَ سوره 16 : آیه 71 خداوند بعضى از شما را بر بعضى دیگر از نظر روزى برترى داد [ چرا که استعدادها و تلاشهایتان متفاوت است ] اما آنها که برترى داده شده اند حاضر نیستند از روزى خود به بردگان و زیر دستان بدهند تا همگى مساوى شوند. آیا آنها نعمت خدا را انکار مى کنند ؟ وَقالُوا لَوْلا نُزِّلَه ذَا الْقُرانُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظیمٍ ، اهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِى الْحیوةِ الدُّنْیا وَرَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضا سُخْرِیّا وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ سوره 43 : آیه 31 ـ 32 . و گفتند چرا این قرآن بر مرد بزرگى : [ مرد ثروتمندى ] از این دو شهر : [ مکّه و طائف ] نازل نشده است ؟ آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم مى کنند؟ ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضى را بر بعضى برترى دادیم تا یکدیگر را تسخیر کنند و با هم تعاون و همکارى داشته باشند. و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آورى مى کنند بهتر است .
    عربهاى جاهلى گمان مى کردند که ثروت و مکنت و شخصیت مادّى و ظاهرى معیار و ملاک عزّت و فضیلت است و در اثر این گونه تفکّر مى گفتند چرا این قرآن بر یکى از دو شخصیت بزرگ مکّه و طائف نازل نشد ؟ مقصودشان از این استفهام انکارى این بود که مسئله نزول قرآن و وحى را نفى کنند ، زیرا ادعاى پیامبر با معیارهاى آنها منطبق نبود. قرآن کریم در پاسخ آنان مى فرماید تقسیم کننده ارزاق ما هستیم و این تفاوتها به ملاک مصلحت است نه به ملاک فضیلت و کرامت . این تفاوتها به خاطر آن است که بعضى در خدمت بعضى دیگر قرار گیرند تا کار دنیا بگذرد ، لکن در این نظام تسخیر و استخدام ممکن است خادم در نزد خداوند محبوب تر و عزیزتر از مخدوم باشد ، که گرامى ترین افراد نزد خدا با تقواترین آنها است .
    علاوه بر این ، باید بدانید دنیا در نزد ما که آفریننده آن هستیم آنقدر بى ارزش است که اگر خوف آن نبود که همه مردم کافر شوند ما به کافران آنقدر امکانات و ثروت مى دادیم که خانه ها و قصرهایى از نقره و طلا بسازند ، امّا چون امکان انحراف عمومى موجود است ما همه امکانات را در اختیار کافران قرار ندادیم و مؤمنان را نیز از آن بهره مند ساختیم .

    وَلَوْلا انْ یَکُونَ النّاسُ امَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ .
    اگر تمکّن کفار از مواهب مادّى سبب نمى شد که همه مردم یکسره دچار گمراهى شوند ما براى کسانى که کافر مى شدند خانه هایى قرار مى دادیم با سقفهایى از نقره و نردبانهایى که از آن بالا روند.
سوره زخرف ـ 33

    ولى این تفاوتها و برتریهاى موجود به خاطر ضرورتهایى است که زندگى دنیا آن را ایجاب مى کند. البته این تفاوتها بى حدّ و مرز نیست ، چنانکه بسط و گسترش روزى نیز بى حدّ و مرز نیست ، زیرا برداشتن حد و مرز در هر دو مورد موجب فساد و کفر و انحراف است .
    این تفاوتها بر اساس امتیاز و فضیلت نیست بلکه مبتنى بر ضرورتهاى طبیعى و تکوینى است و هیچ ربطى به ارزش هاى معنوى و اخلاقى ندارد.
    ممکن است گاهى مؤمن مخلص ، فقیر و تنگدست و کافر و شیاد ، بى نیاز و ثروتمند باشد. به قول شاعر :

کم عاقل عاقل اعیت مذاهبههذا الذی ترک الاوهام حائرة
و جاهل جاهل تلقاه مرزوقاو صیّر العالم النحریر زندیقا

    چه بسا خردمند فرزانه اى که تمام راههاى زندگى به رویش بسته شده و نادان فرومایه اى که از نعمتهاى فراوان برخوردار است .
    این همان معضله اى است که اوهام بشر را سرگردان کرده و عالم نحریر را به الحاد و بى دینى کشانده است .
    از آیاتى که گذشت استفاده مى شود که نه داشتن ثروت دلیل بر خوشبختى و فضیلت است و نه فقدان آن نشانه بدبختى و رذیلت . اصولا این دو با هم ارتباطى ندارد ، زیرا ممکن است یک مسلمان صالح داراى ثروت و قدرت باشد مثل حضرت سلیمان که مى گوید :
    ... هَبُ لی مُلْکا لا یَنْبَغی لاحَدٍ مِنْ بَعْدى انَّکَ انْتَ الْوَهّابُ سوره 38 : آیه 35 پروردگارا حکومتى به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد ، که تو بسیار بخشنده اى ...
    و دعاى او مستجاب شد و خداوند او را بر جنّ و انس و وحش و طیور و... مسلّط کرد ، که مى فرماید :
    فَسَخَّرْنا لَهُ الرّیحَ تَجْرى بِامْرِه رُخاءً حَیْثُ اصابَ سوره 38 : آیه 36 ما باد را مسخّر او ساختیم تا بر طبق فرمانش به نرمى روانه شود و به هر جا که او مى خواهد برود.
    وَالشَّیاطینَ کُلَّ بَنّاءٍ وَغَوّاصٍ سوره 38 : آیه 37 و شیاطین را مسخر او ساختیم ، هر بنّا و غواصّى از آنها.
    وَاخَرینَ مُقَرَّنینَ فِى الاصْفادِ سوره 38 : آیه 38 و گروه دیگرى [ از شیاطین ] را در غل و زنجیر [ تحت سلطه او ] قرار دادیم .
    هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ اوْ امْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ سوره 38 : آیه 93 [ و به او گفتیم ] این عطاى ما است ، به هر کس مى خواهى [ و صلاح مى بینى ] ببخش و از هر کس مى خواهى امساک کن و حسابى بر تو نیست : [ اختیار با تو است و هر طور صلاح مى دانى عمل کن ] .
    وَانَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَحُسْنَ مَابٍ سوره 38 : آیه 40 و براى او : [ سلیمان ] نزد ما مقامى ارجمند و سر انجامى نیک است .
    از طرف دیگر ، چه بسا افراد مؤمن و مخلصى که فقیر و تنگدست اند و گرفتارند ، و چه بسا افرادى که معتقد به خدا و روز قیامت و... نیستند امّا کاملا از نظر زندگى در رفاه بسر مى برند همانند فرعون که از مظاهر قدرت و نعمت در حدّ کمال برخوردار بود و در برابر فرعون ، حضرت موسى علیه السلام است که از ترس مأموران او به مدین مى گریزد و در آنجا براى لقمه نانى جهت سدّ جوع دست نیاز به درگاه بى نیاز دراز مى کند و مى گوید :
    ... رَبِّ انّى لِما انْزَلْتَ الَىَّ مِنْ خَیرٍ فَقیرٌ سوره 28 : آیه 24... پروردگارا به آنچه برایم فرو فرستى از خیر نیازمندم .

» نتیجه گیرى و طرح یک سؤال
    با توجه به آنچه گذشت مسئله مهم از لحاظ حقوقى آن است که باید شرایط زندگى و روابط اجتماعى از هر جهت سالم باشد تا زمینه معقول و عادلانه براى شکوفایى و رشد استعدادها فراهم شود و همه بتوانند در خور توانشان فعالیت کنند و استعدادهاى خویش را به کار گیرند و به تناسب توان و تلاش از مواهب خلقت بهره مند شوند (البته آنها که توان کار ندارند یا به عللى دچار کمبود هستند دولت و مردم باید هزینه زندگى آنها را در حد متوسط تأمین کنند).
    امّا سؤالى که مطرح مى شود این است که اگر روزى تمام مردم از سوى خداوند عالم تأمین و تضمین شده است پس چرا برخى از مردم هر چه بیشتر تلاش مى کنند به جایى نمى رسند و کمتر به زندگى دلخواه نائل مى شوند ؟ پاسخ این سؤال از مطالب گذشته کاملا معلوم مى شود اما براى رفع هرگونه ابهام به توضیحات زیر توجه نمایید :
    اولا ، بسیارى از محرومیتها معلول ظلم و ستم و تجاوز افراد نسبت به حقوق دیگران است که در این زمینه ظالم و مظلوم هر دو مقصرند : ظالم به خاطر ظلم و تجاوزش ، و مظلوم به لحاظ ظلم پذیرى و کوتاهى در رفع تجاوز و ظلم ، و چنانچه قدرت دفاع ندارد مى تواند حد اقل با مهاجرت به محل امن و فرار از محیط ظلم و فساد، خود را خلاص کند و به وظایف خویش حتى الامکان عمل نماید، چنانکه خداوند تعالى مى فرماید :
    انَّ الَّذینَ تَوَفّی هُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمى انْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنّا مُسْتَضْعَفینَ فِى الارض قالُوا الَمْ تَکُنْ أرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها... سوره 4 : آیه 97 آنها که ملائکه قبض روحشان مى کنند در حالى که به خود ستم روا داشته اند فرشتگان از آنها مى پرسند شما در چه وضعى بودید که به وظایف خود عمل نمى کردید ؟ پاسخ مى دهند که ما تحت فشار بودیم و قدرت انجام وظیفه نداشتیم . فرشتگان به آنها مى گویند : مگر زمین خدا گسترده نبود تا در آن مهاجرت کنید و از دست ستمگران خود را نجات دهید ؟ ثانیا ، به فرض که بساط ظلم و ستم از جهان بر چیده شود باز هم نتیجه تلاش انسان ها یکسان نخواهد بود ، زیرا سعى و کوشش شرط لازم است ولى کافى نیست . به دیگر سخن ، با اینکه سعى و کوشش از عوامل ضرورى براى کامیابى و پیروزى است و قرآن کریم نیز بر آن تأ کید دارد که : وَانْ لَیْسَ لِلانْسانِ الا ما سَعى سوره 53 : آیه 39 ، اما دیگر عوامل را که احیانا بیرون از حیطه قدرت و اختیار انسان است نباید نادیده گرفت ، زیرا سعى و کوشش در چارچوب مجموعه علل و عوامل و در محدوده شرایط خاص این عالم به طور نامحدود نمى تواند مؤ ثر باشد تا هر چه که انسان مى خواهد بدون قید و شرط موجود شود.
    ثالثا ، تردیدى نیست که خداى متعال مصلحت بندگانش را بهتر از خود آنان مى داند. چه بسا کسانى که دوست دارند از نظر زندگى در رفاه باشند ولى پروردگار متعال صلاح آنان را در این امر نمى بیند ، همان گونه که قرآن مى فرماید :
    ... عَسى انْ تَکْرَهُوا شَیْئا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسى أنْ تُحِبُّوا شَیْئا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَانْتُمْ لا تَعْلَمُونَ سوره 2 : آیه 216... چه بسا شما را چیزى خوش نیاید که خیر شما در آن است و یا چیزى را دوست داشته باشید که شرّ شما در آن است . و خدا مى داند و شما نمى دانید .
    مسئله رزق و روزى نیز که در دست خدا است از این قاعده مستثنى نیست ، زیرا افراد بسیارى هستند که اگر انسان اوضاع و احوال آنان را در حال فقر و تنگدستى با زمانى که در ناز و نعمت بسر مى برند بسنجد مى بیند خیلى تفاوت پیدا کرده اند. چه بسا کسانى که در دوران فقر و تنگدستى همیشه به یاد خدا بودند و در انجام فرایض و وظایف دینى و اجتماعى و اخلاقى هیچ گونه کوتاهى نداشتند ولى هنگامى که ثروتمند شدند خدا را فراموش کردند . از این رو قرآن مجید مى فرماید :
وَلَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِى الارْضِ وَل کِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ انَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیرٌ سوره 42 : آیه 27 اگر خداوند روزى را براى تمام بندگانش گسترش دهد در زمین طغیان و ستم مى کنند ، از این رو به مقدارى که مى خواهد نازل مى کند ، که او نسبت به بندگانش آگاه و بینا است .
و در جاى دیگر مى فرماید :
    ... انَّ الانْسانَ لَیَطْغى انْ رَاهُ اسْتَغْنى سوره 96 : آیات 6 - 7... انسان طغیان مى کند هر گاه احساس بى نیازى کند .

» داستان ثعلبه انصارى
    از نمونه هاى بارز این گونه افراد ثعلبة بن حاطب یکى از انصار رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم بود که این آیات در باره او نازل شد :

    وَمِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللّهَ لَئِنْ اتی نا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ الصّالِحینَ فَلَمّا اتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ . فَاعْقَبَهُمْ نِفاقا فی قُلُوبِهِمْ الى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما اخْلَفُوا اللّهَ ما وَعَدوُهُ وَبِما کانوُا یَکْذِبُونَ . الَمْ یَعْلَمُوا انَّ اللّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوی هُمْ وَانَّ اللّهَ عَلامُ الْغُیُوبِ
    از آنها کسانى هستند که با خدا پیمان بسته اند که اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد به طور قطع صدقه خواهیم داد و از شاکران خواهیم بود.
    اما هنگامى که از فضل خود به آنها بخشید بخل ورزیدند و سر پیچى کردند و رویگردان شدند. این عمل [ روح ] نفاق را در دلهایشان تا روزى که خدا را ملاقات کنند برقرار ساخت . این به خاطر آن است که از پیمان الهى تخلّف ورزیدند و دروغ گفتند. آیا نمى دانستند که خداوند اسرار و سخنان در گوشى آنها را مى داند و سخنان آهسته و درگوشى آنان را مى شنود ؟ و خداوند به هر سرّ و به هر نهانى کاملا آگاه است .
سوره 9 : آیات 75 ـ 78

    توضیح اینکه ثعلبه که (داستان او معروف است) مرتب به مسجد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم مى آمد و با ایشان نماز مى گزارد و از آنجا که مردى فقیر و تهیدست بود تقاضا مى کرد که آن حضرت دعا کند و از خدا بخواهد تا او را از فقر و تنگدستى نجات دهد . تا اینکه یک روز به رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم عرض کرد :
    [ اى رسولخدا ] از خدا بخواه تا به من مال فراوانى عطا کند. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم به او فرمود : مال کمى که بتوانى حق آن را ادا کنى از مال زیادى که نتوانى حقش را ادا کنى بهتر است . آیا بهتر نیست که تو از پیامبر خدا پیروى کنى و روش او را در زندگى خود برگزینى [ و به سادگى زندگى کنى ] و به اندازه کفاف بسازى ؟ اما او سخنان رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم را نپذیرفت و دیگر بار خدمت آن حضرت رسید و با اصرار هر چه تمامتر گفت یا رسول اللّه دعا کن خدا ثروتى به من بدهد . به خدایى که تو را بحق فرستاده است سوگند یاد مى کنم که اگر خداوند ثروتى به من عنایت کند تمام حقوقى را که بر عهده من باشد خواهم پرداخت و حق هر کسى را به صاحب آن خواهم داد .
    پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم براى او دعا کرد . ثعلبه گوسفندى خرید که پس از زاد و ولد آنقدر گوسفندان او زیاد شدند که نتوانست آنها را در مدینه نگهدارى کند . از این جهت چاره اى نداشت جز اینکه به اطراف مدینه برود و سر انجام در یکى از آبادى هاى اطراف مدینه اقامت کرد و آنچنان سرگرم شد که در نماز جمعه و جماعات به طور کلى شرکت نمى کرد .
    هنگامى که رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم مأمور جمع آورى زکات را نزد او فرستاد تا زکات اموال او را بگیرد وى گذشته از اینکه زکات مال خود را نپرداخت اعتراض کرد و گفت : این حکم شبیه جزیه دادن است (شما به عنوان زکات جزیه مى گیرید و جزیه مخصوص اهل کتاب است) و من حاضر نیستم این گونه زکات بپردازم . مأمور پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم خدمت آن بزرگوار برگشت و جریان را گزارش داد . حضرت فرمود : اى واى بر ثعلبه ، اى واى بر ثعلبه سپس آیات فوق نازل شد. خلاصه اینکه خداى متعال مصلحت بندگانش را بهتر مى داند و به هر کس آنچه صلاح بداند مى دهد .

اگر روزى به قدر عقل بودىو لیکن رزق در میزان عدل است
تمام عاقلان بودند قاروننه عاقل در شمار آرد نه مجنون

    نکته پنجم : روزى انسان از سوى خداوند تضمین شده است .
    با اینکه انسان وظیفه دارد براى امرار معاش و به دست آوردن روزى حلال کار کند و زحمت بکشد اما از این نکته نیز نباید غفلت ورزد که با آن همه سعى و تلاش بیش از آنچه روزى اش باشد نصیبش نخواهد شد و آنچه خداى متعال براى انسان معین فرموده است هر کجا که باشد به او خواهد رسید.
    امیرمؤ منان علیه السلام در این باره مى فرماید :

    یا ابن آدم الرّزق رزقان رزق تطلبه ، ورزق یطلبک فإن لم تأته اتاک ...
    اى فرزند آدم روزى دو گونه است : یکى آنکه تو در جستجوى آن هستى ، و دیگر آنکه تو را مى جوید که اگر به دنبال آن نروى به سراغ تو مى آید...

    و در وصایاى خود به فرزندش امام حسن مجتبى علیه السلام فرمود :

    واعلم یا بنىّ أنّ الرّزق رزقان رزق تطلبه و رزق یطلبک فإ ن أنت لم تأته اتاک ...
    پسرم بدان که روزى بر دو گونه است : یک نوع روزى است که به جستجوى آن بر مى خیزى ، و روزى دیگرى است که به سراغ تو خواهد آمد هر چند تو سراغ او نروى ...

رزق مقسوم برات است نباشى مغمومما و این رزق مقدّر پى هم مى گردیم
در سر وعده وصول است برات مقسومتا کجا دست بیابیم به وقت معلوم

    به هر حال ، آنچه مسلّم است خداى متعال روزى انسان را ضمانت کرده است ، که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود :

    ... قد تکفّل لکم بالرّزق .
    [ خداوند ] روزیهایتان را ضمانت کرده است .

ذیل قانون خدا تبصره هم هست بخوانآسمان از همه جنسى به خزاین دارد
رى کند رزق به شکر و به دعاى مظلومکه براتش نکند جز به موازین لزوم

    زیرا علل و عواملى وجود دارد که در کاهش و افزایش روزى انسان نقش بسزایى دارد و از آنجا که فعلا در صدد مطرح کردن این بحث به طور تفصیل نیستیم به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مى کنیم :

» عوامل زیاد شدن روزى
    1. تقوا و پرهیز از گناه : خداوند تعالى در قرآن کریم فرموده است :
    وَلَوْ انَّ اهْلَ الْقُرى امَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالارْضِ وَلکِنْ کَذَّبُوا فَاخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ سوره 7 : آیه 96 اگر اهالى شهرها و قریه ها همگى با هم ایمان آورند و تقوا داشته باشند درهاى رحمت و برکت را از آسمان و زمین به رویشان مى گشاییم . امّا آنان حقایق را تکذیب کردند ، ما نیز آنها را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم .
و نیز فرموده است :
... وَمَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا وَیَرْزُقُهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ... سوره 65 : آیات 2 ـ 3 هر کس تقوا داشته باشد و حریم الهى را نگهدارى کند خدا براى او راه گریزى قرار مى دهد و از آنجا که گمان ندارد او را روزى مى دهد... آیه اول در مورد تقواى گروهى و اجتماعى است ، زیرا چنانچه بعضى پرهیزکار و بعضى گناهکار باشند نمى توان گفت اهالى قریه اهل تقوا هستند. پس در صورتى که همگان پرهیز کار شوند مصداق براى کلام خدا پیدا مى شود ، آنگاه همه مشمول رحمت و برکت الهى مى شوند . اما آیه دوم تقواى فردى را بیان مى کند که تقواى فردى نیز منشأ گشایش کار خواهد بود .
    2. استغفار : عامل دوم استغفار است . امیر مؤمنان علیه السلام فرمود :

    ... وقد جعل اللّه الاستغفار سببا لدرور الرّزق ورحمة الخلق فقال سبحانه : (اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ انَّهُ کانَ غَفّارا یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارا) سوره 71 : آیات 10 ـ 11.
    ... خداوند استغفار و توبه را وسیله اى براى فراوانى روزى و رحمت قرار داده است . خداى سبحان فرموده است : (از پروردگارتان طلب آمرزش کنید که او بسیار آمرزنده است ، تا باران رحمتش را از آسمان پى در پى بر شما فرو فرستد).

» عوامل کاهش روزى
    1. ناسپاسى و کفران نعمت : خداوند متعال فرموده است :
    وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلا قَرْیَةً کانَتْ امِنَةً مُطْمَئنَّةً یَأتیها رِزْقُها رَغَدا مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِانْعُمِ اللّهِ فَاذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ سوره 16 : آیه 112 خداوند قریه اى را مثل مى زند که داراى امنیت و آرامش بود و روزى آن فراوان از هر جا مى رسید ، پس آنها نسبت به نعمتهاى خدا ناسپاسى کردند و خداوند در اثر کارهایى که انجام مى دادند لباس گرسنگى و ترس را بر آنها پوشاند .
    در این آیه به سه نکته مهم اشارت رفته است :
    الف . امنیت واقعى باعث جذب سرمایه هاى خارجى مى شود یَأتیها رِزْقُها رَغَدا مِنْ کُلِّ مَکانٍ سوره 16 : آیه 112 بدیهى است که جذب سرمایه ها عادتا موجب وفور نعمت و رفاه عمومى خواهد شد.
    ب . امنیت بر دو نوع است : امنیت توأم با اطمینان و آرامش ، و امنیت بدون آرامش . نوع اول در سایه ایمان و تقوا و حاکمیت قانون پدید مى آید ، و نوع دوم ممکن است در اثر استبداد فرد و حکومت پیدا شود. نوع اول را امنیت واقعى و نوع دوم را امنیت گورستانى مى نامند، زیرا ممکن است در اثر ترس و وحشت از حاکم مستبد امنیت برقرار شود ولى این امنیت همانند امنیتى است که در گورستان حکمفرما است که هیچ کس قدرت نفس کشیدن ندارد . این نوع امنیت همیشه توأم با ترس و وحشت است ، اما نوع اول امنیت مطمئنه است که مردم در پرتو آن از هر جهت در آرامش اند. چنین امنیتى است که مى تواند جاذب سرمایه ها و نعمتها باشد .
    ج . نعمتهاى الهى بر دو گونه است : فردى و اجتماعى . سپاسگزارى و ناسپاسى نسبت به هر کدام به موضوع خودش ‍ مربوط مى شود . در نعمتهاى فردى عامل شکر و کفر ، یک یک افراد ، و در نعمتهاى اجتماعى عامل آن مجموعه آحاد ملت است و نیز بازتاب سپاس و ناسپاسى نفیا و اثباتا دامنگیر همان عامل خواهد شد : در فرد به فرد و در جمع به جامعه بر مى گردد .
    قرآن کریم اجتماع را به منزله پیکرى واحد مى داند و همان طور که اعمال افراد بازتابهاى فردى دارد اعمال اجتماع هم بازتابهاى جمعى دارد . ایمان و تقواى اجتماعى موجب برکت براى عموم ، و کفران و ناسپاسى جمعى موجب فقر اجتماعى و ناامنى عمومى مى گردد .
    در آیه فوق الذکر ، موضوع بحث امنیت اجتماعى است که به یک ملت تعلق دارد . آنها هستند که در آیه شریفه عامل ناسپاسى شمرده شده اند . در این آیه ، خداوند کفران را به قریه نسبت مى دهد نه به افراد . مى فرماید : فَکَفَرَتْ بِانْعُمِ اللّهِ سوره 16 : آیه 112 یعنى قریه کفران نعمت کرد . و این کنایه از مجموعه اهالى قریه است و لذا عذاب الهى هم بر قریه وارد شد فَاذاقَهَا اللّهُ... سوره 16 : 112 و به قریه طعم گرسنگى و ناامنى را چشاند ، یعنى آن آبادى هدف تیر بلا قرار گرفت و در نتیجه ، مردم قریه گرفتار عذاب شدند . مشابه این مضمون در آیه کریمه ذلِکَ بِانَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرا نِعْمَةً انْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتّى یُغَیِّروُا ما بِانْفُسِهِمْ... سوره 8 : آیه 53 هم آمده است ، زیرا موضوع بحث در این آیه نیز نعمتى است که به یک قوم و یک ملت تعلق دارد . مى فرماید اگر یک ملتى تغییر موضع داد نعمتى که خدا بر آنها ارزانى داشته به نقمت مبدل مى گردد .
    آنچه در سرنوشت جامعه تأثیر دارد تغییر و تحوّل در متن و طبع جامعه است ، زیرا تغییر و تحوّل فردى ـ یعنى در سطح بعضى از افراد و آحاد جدا از یکدیگر ـ نمى تواند در مسائل اجتماعى نقش سازنده اى را ایفا کند.
    2. بى پروایى و گناه :
    یکى از آثار سوء گناه کاهش روزى است .
    امام باقر علیه السلام فرمود :

    انّ العبد لیذنب الذّنب فیزوى عنه الرّزق .
    به راستى بنده اى که مرتکب گناه شود روزى از او کنار زده مى شود.
اصول کافى ، ج 2 ـ ص 270 ، حدیث 8 .

    ممکن است کسى بگوید چه بسا دیده مى شود که افراد گناهکار و بى بند و بار در ناز و نعمت بسر مى برند و هیچ گونه کمبودى در زندگى مادّى ندارند ، پس چگونه است که گناه از عوامل کاهش روزى شمرده شده است ؟ پاسخ این سؤال نیاز به توضیح و تفصیل دارد. در اینجا تنها به یک نکته از قرآن اشاره مى کنیم .
    قرآن کریم در باره کفار به مسئله (املاء و استدراج) اشاره مى کند و مى فرماید : ... انَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادوُا اثْما... آل عمران ـ 178 یعنى اگر به کفار مهلت مى دهیم تنها به این علت است که بیشتر آلوده گردند و سزاوار عذاب سخت تر شوند و این خود نوعى کیفر است نه پاداش نیک . و نیز مى فرماید : ... سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ اعراف ـ 182 یعنى آنها را با این امکانات و ثروت پله پله به پرتگاه سقوط مى کشانیم ، گرچه آنها گمان مى کنند که این مال و منال و امهال مفید حال است و نمى دانند که در واقع وزر و وبال است

    الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً
    (خسران عملى) براى کسانى است که سعى و تلاششان در امور دنیوى ( و غافل از امور معنوى و خودسازى) است در حالى که مى پندارند که به کارهاى نیک مشغول هستند.
سوره کهف ـ 104

ابراهیم رمضان پور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی