یکی از آموزه های مهم در تفکر اسلامی، نقش و جایگاه امام معصوم علیه السلام است. در روایات مختلف و متعددی که در مجامع شیعی و سنی نقل شده است، معرفت به امام، جدا کنندة اسلام و جاهلیت دانسته شده است.
یکی از آموزه های مهم در تفکر اسلامی، نقش و جایگاه امام معصوم علیه السلام است. در روایات مختلف و متعددی که در مجامع شیعی و سنی نقل شده است، معرفت به امام، جدا کنندة اسلام و جاهلیت دانسته شده است.
در روایت است که یک شب مهتابى، امیرمؤمنان (ع) از مسجد بیرون آمد و به طرف صحراء رفت. عده اى به آن حضرت ملحق شدند و در پى ایشان به راه افتادند. امام (ع) ایستاد به آنها فرمود: کیستید؟
قال رسول الله صلی الله علیه وسلم : حُبُّ عَلی بن أَبی طالب یأکل السّیِئات کما تأکل النِارُ الحطب
محبت و دوستی علی گناهان را محو می کند ، همانطور که آتش هیزم را می سوزاند .
( فضائل الشیعه ، محمد بن علی ابن بابویه ،ج 1 ،ص 12)
امیرالمؤمنین علی علیه السلام به جهت انجام وظایفی که در جایگاه تصدی مقام امامت و در مسیر حفظ دین اسلام، از جانب خدای متعال بر عهده داشتند
به راستی، اگر مبنای پاسخ امیرالمؤمنین علیه السلام به ابوسفیان، خاموشی گزیدن در قبال غصب خلافت بود، چرا در مقابل حمایتهای یارانش، چنین عکس العملی را از خود نشان ندادند و بلکه فراتر از آن، اگر امام علیه السلام قصد سکوت و عدم موضع گیری در قبال غصب خلافت را داشتند، اقدامات خود آن حضرت علیه السلام جهت اعاده حقّ غصب شدهاش - که با طرح حقّ خلافت نیز همراه بود - چه معنایی میدهد؟
نویسنده: امیرعلی حسنلو
در مقاله حاضر نویسنده به بررسی برخی اقدامات و نوآوری های امام هادی(ع) در حفظ و صیانت از مکتب توحید و میراث گرانقدر نبوی و مبارزه با بدعت ها و افکار و عقاید انحرافی پرداخته است که با هم آن را از نظر می گذرانیم.
روزى امام صادق علیه السلام به مجلس منصور دوانیقى وارد شد. طبیب هندى کنار خلیفه نشسته بود.
او کتابهایى که در موضوع «علم طب » نگاشته شده بود را براى خلیفه مى خواند تا ضمن سرگرم ساختن او بر معلومات خلیفه بیفزاید.
- گرمى را با سردى معالجه مى کنم و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشکى درمان مى کنم و خشکى را با رطوبت و آنچه را که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) فرموده به کار مى بندم و نتیجه کار را به خداوند وامى گذارم.
سپس به سخن جدش رسول الله اشاره کرده، افزود: «معده خانه هر بیمارى و پرهیز، سر هر درمان است.»
طبیب هندى براى این که سخنان امام را سبک جلوه دهد، پرسید:
- مگر طب غیر از این ها است که گفتى؟!
- امام فرمود:
- گمان مى کنى من مثل تو این ها را از کتابهاى طبى آموخته ام؟!
- حتما، غیر از این، راهى براى فراگیرى علم طب وجود ندارد.
- نه، به خدا سوگند، جز از خداوند، از دیگرى نیاموخته ام. اکنون بگو کدام یک از من و تو در علم طب داناتریم؟
- کار من طبابت است و حتما در طب از شما عالم ترم.
- پس لطفا به سوالهایم پاسخ گویید.
- بپرسید.
- چرا سر آدمى یک پارچه نیست و از قطعات مختلف به وجود آمده است؟
- نمى دانم.
- چرا پیشانى مانند سر انسان از مو پوشیده نیست؟
- نمى دانم.
- چرا بر روى پیشانى خطوط مختلفى نقش بسته است؟
- نمى دانم.
- چرا ابروها در بالاى دیدگان انسان قرار گرفته است؟
- نمى دانم.
- چرا چشمهاى انسان به شکل لوزى ساخته شده است؟
- نمى دانم.
- چرا بینى میان دو چشم قرار گرفته است؟
- نمى دانم.
- چرا سوراخهاى بینى در زیر آن خلق شده است؟
- نمى دانم.
- چرا لب فوقانى و سبیل در قسمت بالاى دهان آفریده شده است؟
- نمى دانم.
- چرا دندانهاى جلو، تیز و دندانهاى آسیاب، پهن و دندانهاى انیاب (نیش)، دراز آفریده شده است؟
- نمى دانم.
- چرا کف دست و پا، مو ندارد؟
- نمى دانم.
- چرا مرد ریش دارد ولى زن فاقد ریش است؟
- نمى دانم.
- چرا ناخن و موهاى سر انسان روح ندارند؟
- نمى دانم.
- چرا قلب، صنوبرى شکل آفریده شده است؟
- نمى دانم.
- چرا ریه در دو قسمت آفریده شده و در جاى خود متحرک است؟
- نمى دانم.
- چرا کلیه ها مانند لوبیا خلق شده اند؟
- نمى دانم.
- چرا کاسه زانوها رو به جلو قرار دارد؟
- نمى دانم.