به راستی، اگر مبنای پاسخ امیرالمؤمنین علیه السلام به ابوسفیان، خاموشی گزیدن در قبال غصب خلافت بود، چرا در مقابل حمایتهای یارانش، چنین عکس العملی را از خود نشان ندادند و بلکه فراتر از آن، اگر امام علیه السلام قصد سکوت و عدم موضع گیری در قبال غصب خلافت را داشتند، اقدامات خود آن حضرت علیه السلام جهت اعاده حقّ غصب شدهاش - که با طرح حقّ خلافت نیز همراه بود - چه معنایی میدهد؟ «علی علیه السلام بیعت ابوسفیان را نپذیرفت … از جانب دیگر، به شدت از بیعت با حاکمیت جدید (ابوبکر) هم پرهیز کرد و به این وسیله مخالفت خود را نشان داد. » (5) «فراهم کردن نیرو و متّحد کردن یارانش، از اقدامات دیگر او بود. علی علیه السلام هنگامی که با ابوبکر بیعت شد، به تلاش در جمع آوری یاران و انسجام آنان پرداخت و در این راه، شخصیت معنوی و روحی همسرش فاطمه علیهاالسلام - دختر رسول الله صلّی الله علیه و آله – نیز با او همراه بود. » (6) «از این مرحله به بعد است که مبارزه حضرت به صورت جدیتر در مقابل حاکمیت جدید پدیدار میگردد و حالتی ویژه به خود میگیرد و طبعاً خانه فاطمه دختر پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به عنوان کانون این مخالفت در میآید و فاطمه علیهاالسلام در این کشمکش، نقش پشتوانه پر قدرت علی علیه السلام را ایفا میکند و حتّی در بعضی موارد پیشتاز ابراز مخالفت میشود تا جائی که از درگیر شدن با دشمن نیز نهراسید. » (7) «علی بن ابی طالب علیه السلام جهت اعاده حقّ خویش حتّی مردم را به بیعت خود فرا میخوانَد. از جمله این حرکتها، رفتن حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام به مجالس انصار است که از آنها طلب یاری میکردند. (8) «امام علی علیه السلام برای آنکه بر مسلمین اتمام حجت شود تا بعدها کسی سکوت امام را دلیل بر انصراف ایشان از رهبری اسلامی تلقّی ننماید و نیز برای اعتراض به دستگاه حاکم، به در خانههای مسلمانان مدینه آمد و آنها را به یاد سفارشات پیامبر صلّی الله علیه و آله در زمینه خلافت بعد از خود انداخت و از آنها برای ارجاع رهبری به مسیر اصلی اش کمک خواست. » (9) «آن حضرت … در همان روزهای نخست، دست زن و فرزندان خود را گرفت و به خانههای انصار رفت تا حقّ از دست رفته خود را بازیابد. این اصرار در حدی بود که او را متّهم کردند که حریص بر خلافت است. » (10)
«بنابراین مسلّم است که امیرمؤمنان علیه السلام ، به مقابله با جنبش ارتجاعی و بازگشت جاهلی برخاست. » (11) «اگر فعالیتهای امام علیه السلام در این باره نبود، چه بسا آیندگان درباره خلیفه بلافصل بودنِ امیرمؤمنان علیه السلام شک میکردند و این احتمال قوت میگرفت که رسول خدا صلّی الله علیه و آله اصرار خود بر خلافت امیرمؤمنان علیه السلام را نسخ (12) کرده است. » (13) «او به نیکی دریافته بود که سکوت مطلق ممکن است با توجه به حجم گسترده تبلیغات دستگاه کودتا در افکار عمومی به عنوان تأیید حادثه سقیفه قلمداد شود و برای مردم آن روزگار و همیشه تاریخ، دلیلی بر حقّانیت حاکمان کودتا شمرده شود. پس میبایست سکوت را شکست. » (14)
«در این مسئله، یاران نزدیک حضرت، او را همراهی میکردند و بعضی از صحابه نزدیک پیامبر چون: ابوذر، سلمان، خالد بن سعید، ابوایوب انصاری، عثمان بن حنیف، براءبن عازب، در مسجد مدینه، رسماً حمایت گستردهای از حقّ علی بن ابی طالب علیه السلام کردند. » (15) «سخنان آنان به گونهای صریح و گویا بود که ابوبکر سه روز از خانه بیرون نیامد، تا سرانجام در روز سوم، شماری بسیار ازهواخواهانش - با شمشیر کشیده - او را از خانه بیرون آوردند و به منبر نشاندند و دیگران را با شمشیر تهدید کردند که دیگر حق ندارند مانند آن سخنان را به زبان آورند. پس از آن بود که احدی جرئت نکرد سخن بگوید. » (16) تمام شواهد تاریخی حاکی از آن است که آن حضرت علیه السلام جهت اعاده حقّ غصب شده خویش، از انجام هرگونه اقدامی که برای ایشان امکان پذیر بود و شرایط زمانی اجازه آن را میداد، کوتاهی نفرمودند. همچنین، شواهد تاریخی حاکی از احتجاجهای کوبنده ایشان میباشد:
«ابوبکر در همان روزهای نخست خلافت، برای امام علیه السلام پیام فرستاد که خواسته خلیفه رسول خدا صلّی الله علیه و آله را برای بیعت اجابت کند. امام علیه السلام به قاصد فرمود:
چه زود به رسول خدا صلّی الله علیه و آله دروغ بستید؛ او و اطرافیانش خوب میدانند که خدا و رسولش جز مرا خلیفه نکرد. (17) چون امام علیه السلام را به مسجد بردند، در ابتدای برخورد با ابوبکر، به وی فرمود:
… آیا دیروز به امر رسول خدا صلّی الله علیه و آله با من بیعت نکردی؟ (18) امام علیه السلام خطاب به مسلمانان حاضر در مسجد، همه آن چه را پیامبر صلّی الله علیه و آله در روز غدیرخم فرموده بود، یادآور شد وآنان را به خدا سوگند داد که آیا آن سخنان را شنیدهاند یا نه. حاضران جواب مثبت دادند و حتّی ابوبکر نیز تأیید کرد. (19) برابر گفته زیدبن اَرقَم، دوازده بدری (20) به صحت سخن امام علیه السلام گواهی دادند و بحث در مسجد بالا گرفت و سر و صدا بلند شد. عمر از ترس این که مردم به امام علیه السلام متمایل شوند، مجلس را برهم زد و مردم از مسجد رفتند. (21)» (22) این سندهای تاریخی نشان میدهند که آن حضرت علیه السلام در سختترین شرایط، یعنی در زمانی که میخواستند ایشان را با تهدید به قتل، وادار به انجام بیعت با ابوبکر نمایند، به نصوص خلافت خویش استناد جسته و با طرح مباحث امامت و ارائه مکتب خلافت، سعی در بازگرداندن حقّ غصب شده خویش داشتهاند. «علی علیه السلام پیوسته در دوران خلافت خلفا از بیان این مطلب که خلافت، حقّ طلق (23) اوست خودداری نمیکرد. » (24) «علی علیه السلام از اظهار و مطالبه حقّ خود و شکایت از ربایندگان آن خودداری نکرد، با کمال صراحت ابراز داشت و علاقه به اتّحاد اسلامی (25) را مانع آن قرار نداد. » (26) «این که علی بن ابی طالب علیه السلام از حقّانیت خود هیچ نگفته باشد نظری بر خلاف واقعیت تاریخی است. » (27) دقّت و توجه در نقلهای مطرح شده، به وضوح ثابت میکند که آن حضرت علیه السلام هرگز از حقّ خود نمیگذرند و هیچ گاه از آن صرف نظر نمیکنند و به هیچ روی آن را به خلفا واگذار نمینمایند؛ چه رسد به آن که در این زمینه، خاموشی گزینند!؟ حال، اگر در آن مقطع از تاریخ، شاهد بیدار سازیهای پیاپی و مکرّری از سوی امام علیه السلام نمیباشیم، دلایل آن را در جای دیگری (غیر از سکوت در برابر غصب خلافت) باید جست. به راستی باید پرسید:
«آیا مردمان آن روزگار، همه آن چه رسول خدا صلّی الله علیه و آله در منزلت پسر عمویش علی علیه السلام بیان فرموده بود، یکسره فراموش کرده بودند تا انتظار رود علی علیه السلام یکایک آنان را به رعایت حقّ خویش بیدار سازد؟ کناره گیری آنها از علی بن ابی طالب علیه السلام از بیاطّلاعی کامل ایشان به مرتبه معنوی آن جناب نبود تا با سخنرانی و اظهار مظلومیت، هوشیار شوند و به طرفداری از او قیام نمایند. رسالت او مانند وظیفه رسول خدا صلّی الله علیه و آله در اوایل بعثت نبود که ناچار باشد به منظور زمینه سازی برای بعثت و نشر اسلام، در جستجوی یاور باشد. در روزگار پس از پیامبر صلّی الله علیه و آله ، آن که میخواست علی بن ابی طالب علیه السلام را پیشوای خود قرار دهد، به قدر لازم او را میشناخت و آن که پیرو دیگری بود، چنان نبود که با اندرز علی علیه السلام ، یکباره به حمایت از وی برخیزد و از انگیزههای مخالفتش کاسته گردد. » (28)
پی نوشت ها :
(5) - جلال درخشه: مواضع سیاسی حضرت علی علیه السلام در قبال مخالفین، ص 43.
(6) - اصغر قائدان: تحلیلی بر مواضع سیاسی علی بن ابی طالب علیه السلام ، ص 83.
(7) - جلال درخشه: مواضع سیاسی حضرت علی علیه السلام در قبال مخالفین، ص 44.
(8) - همان منبع، ص 45.
(9) - علی محمد میرجلیلی: امام علی علیه السلام و زمامداران، ص 79 - 80.
(10) - رسول جعفریان: تاریخ و سیره سیاسی امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام ، ص 18.
(11) - مصطفی دلشاد تهرانی: میراث ربوده، ص 89.
(12) - [پایان دادن به اعتبار یک فرمان و دستورالعمل]
(13) - سید حسن فاطمی: مقاله «سقیفه» مندرج در دانشنامه امام علی علیه السلام ، ج 8، ص 446.
(14) - حشمت الله قنبری همدانی: اسرار و آثار سقیفه بنی ساعده، ص 85.
(15) - جلال درخشه: مواضع سیاسی حضرت علی علیه السلام در قبال مخالفین، ص 43 - 44.
(16) - سید حسن فاطمی: مقاله «سقیفه» مندرج در دانشنامه امام علی علیه السلام ، ج 8، ص 458؛ به نقل از: احتجاج طبرسی، ج 1، ص 186 - 199.
(17) - به نقل از: کتاب سلیم بن قیس، ج 2، ص 583.
(18) - به نقل از: همان منبع، ج 2، ص 865.
(19) - به نقل از: همان منبع، ج 2، ص 589.
(20) - [شرکت کننده در جنگ بدر]
(21) - به نقل از: احتجاج طبرسی، ج 1، ص 185.
(22) - سید حسن فاطمی: مقاله «سقیفه» مندرج در دانشنامه امام علی علیه السلام ، ج 8، ص 456.
(23) - [انحصاری، منحصر به فرد]
(24) - استاد شهید مرتضی مطهری: سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام ، ص 22.
(25) - ر.ک: علی لباف: درسنامه قرائتهای وحدت اسلامی.
(26) - استاد شهید مرتضی مطهری: سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام ، ص 20.
(27) - یوسف غلامی: پس از غروب، ص 191.
(28) - همان منبع، ص 194.
ادامه دارد ......